عجب آشفته بازاریست...
شهر خوب یافتنی نیست، ساختنی است.

شهر کانون تجمع متنوع ترین زندگی ها با رسم ها و آیین های آن است. زبان ها و گویش ها، عادتها
و پوشش ها، همچون خواهر و برادران تنی و ناتنی یک خانواده در کنار هم گرد می آیند
عشایر چادرنشین تا روستایی کشاورز یک شبه همنشین برج و آپارتمان و رفتارهای نهادینه
 
شده ی شهری می شوند. گذر از عوامل این همزیستی های در ظاهر ناهمگون، انسان را به
 
قانون نانوشته ای سوق می دهد به نام اخلاق شهروندی و فرهنگ شهرنشینی. کوچ یک خانواده
 
به شهر، فقط کوچ چند انسان و بالا رفتن جمعیت چند نفری یک شهر نیست. کوچ فرهنگ ها، عادتها
 
و آداب و رسومی است که سال ها در ذهن و روح آنها جاری شده است.

چگونگی این گردهمایی فرهنگ و زبان و آیین در قالب شهر و خانه و خیابان، هنر پایبندی به اخلاق شهرنشینی و رعایت حقوق شهروندی را نمایان می سازد. گسترش شهر با افزایش شهرنشینان ممکن است ازمنظر جغرافیایی صورت گیرد، اما رشد واقعی همزمان با رشد دوشادوش فرهنگ، با برج و باروهای مسکونی و تجاری، اماکن تفریحی و خدماتی، پارک و پل و… اتفاق می افتد. اینکه جمعیت یک شهر در طول چند سال چند برابر می شود جای تامل و گاهی تاسف دارد. زیرا از یک سو با مهاجرت روستاییان و رها کردن تولید، شهرنشین شده است و ازسوی دیگر رشد امکانات متناسب رشد جمعیت نبوده است. اینکه با افزایش جمعیت در بسته های چند ده هزاری، نماینده ای به مجلس و شوراهایش افزوده شود به اندازه ارایه خدمات رفاهی و شهروندی برای همان جمعیت اهمیت ندارد و نمی تواند تاثیرگذار باشد. با بیدار شدن اصل معطل مانده قانون اساسی یعنی شوراها در سالها پیش و تولد دوباره ی شوراهای شهر و روستا در ظاهر شهر و مدیریت آن جدی گرفته شد. انتصاب جای خود را به انتخاب  داد، تا حضور مردم در مدیریت شهری بیشتر حس شود. این اقدام در واقع روشن ترین حرکت در تبیین اصل مردم سالاری بود. منتخبین شوراها با پذیرفتن خواسته های مردم از مدیریت شهری خود را میان آسمان و زمین معلق می کردند، به گونه ای که اگر شهردار منتخبشان شهر را متحول می کرد و نیازهای شهروندان را عملی می کرد، از فرط شوق بال در می آوردند و در غیر این صورت با نگاه تامل برانگیز مردم به زمین می خورند. شهرداری سازمان مردم نهادی است که در پیشانی خدمت رسانی به شهروندان قرار دارد. برای مثال اگر پای کودکی در کوچه لغزید و زمین خورد یا دست انداز خیابانی از خجالت جلوبندی ماشینی درآمد،نا خود آگاه در گنجینه لغات ذهن به دنبال واژه ایست تا از خجالت شهردار وشهرداری بیرون آید. در این میان نقش و جایگاه سایر نهادهای دولتی و غیردولتی در مدیریت شهری به چشم نمی آید و این اهمیت خدمت در این نهاد را صدچندان می کند.
شهردار در واقع مجری نیازهای شهروندانی است که خواسته هایشان از آستین نمایندگانشان درشوراها بیرون می آید. گاهی تقابل و تضارب آراء شهردار با شورایی ها اگر در فضای سیاست زدگی و لج بازی رخ دهد، زیانش به جیب مردم می رود و دودش در چشم هر دو طرف. پس شورا سنگر تولید فکر و نواندیشی و جامع نگری برای شهری است که می خواهد مردمش در اوج رفاه و آرامش باشند. در دوره اخیر شوراها با پرتاب تیر تقدیر و اقبال از ترکش تجمیع انتخابات شوراها با ریاست جمهوری، فرصت طلایی خدمت و انجام تکلیف به شش سال رسید. برخی ازین خدمت گزاران با توجه به حضورشان در دوره های قبلی شوراها، سال های بیشتری مستقیم و غیرمستقیم در مدیریت شهری و سرنوشت شهروندان دخالت داشتند. سال هایی طلایی که هیچوقت قابل برگشت نیست.
گاهی باید به خود جرات دهیم و از روی انصاف بپرسیم که این زمان برای خدمت کافی بوده است؟ آیا باید به دوستان همچنان فرصت داد تا تکلیف های نانوشته شان را انجام دهند ؟ هیچ کس منکر خدمات انجام شده و تاثیر روند نظارتی ومشورتی شوراها در رشد وضعیت کنونی شهر نیست و اجر واقعی این خدمت گزاری را از پروردگار عادل خواهندگرفت.
اما به نظر فصل رویش تفکرات تازه و بهار نوگرایی و نواندیشی در شوراها فرارسیده است. با همه احترامی که برای همه ی منتخبین مردم در شوراها قایل هستیم ولی با توجه به حضور مستمر برخی از این عزیزان در سال های متمادی ، شکوفایی این نهاد برگرفته از بطن مردم برای همه ی شهرهای ایران احساس می شود. نوزایی و تفکر، چه در انتخاب و چه در اعتماد به کاندیداها فرا رسیده است. از آنجایی که برخی از این منتخبین را بازنشستگان سختکوش نهادهای دولتی و غیردولتی تشکیل می دهند، عمرخدمت گزاری آنها به بیش از چهل سال رسیده است و در این زمان باید تلنگری به خود بزنند که اگر نگران شهر و روستایشان هستند فضا را برای حضور و خدمت گزاری سایر دلسوزان مردم بازکنند.
به گفته فلان روزنامه نگار نکته بین در برخی از (( شهرها، شوراها چیزی شبیه به کانون بازنشستگان شده است)) که البته باید اذعان داشت که تجربه به راحتی به دست نمی آید، هنر آن است که بتوان از آن به بهترین نحو استفاده کرد. حضور این عزیزان و استفاده از تجربه سال ها خدمت در دستگاه های دولتی سرمایه ارزشمندی است ولی می توان از آن به روش های دیگر نیز بهره برد. آنچه در این شرایط نیاز یک شورا است، وجود تخصص و جوانی در کنار نوگرایی و برنامه ریزی است.
متاسفانه سایه سنگین سیاست نیز این نهاد مردمی را بی بهره نساخته و درکنار نگرش قومی، طایفه ای، آن را وارد بازی خط و جناح نیز کرده است. هرنگرش سیاسی این روزها با لیست بندی و یارگیری به دنبال تسخیر این کوچک ترین تبلور مردم سالاری است و چه حیف که یادشان می رود، ساختن شهر با سیاست زدگی و سیاست بازی امکان ندارد.
همه گان معترفیم جدا از تفکرات، اندیشه ها، احساس تکلیف ها و گرایشات سیاسی وطایفه ای، یک دغدغه مشترک و مهم داریم و آن هم ساختن شهری است درخور شهروندانش. مدیریت شهری اگر جامع نگر و عمل گرا باشد توان تحول و تغییر رو به پیشرفت را دارد. انتخاب های ماست که در هر مرحله سیاسی  و در هر انتخابی سرنوشت خودمان را رقم زده است. اگر اوضاع بر وفق مراد بوده است و اگر هم گاهی نبوده این نتیجه  شعور سیاسی و بعضا شور سیاسی خودمان بوده است.
درواقع این نظریه یادآور ضرب المثل (( ازماست که برماست )) بوده و چه بهتر که از هر آنچه بر ما میرود میمون و مبارک باشد. براستی از خودمان پرسیده ایم چرا؟؟؟
چرا همیشه به دنبال مقصری می گردیم و خود را مسوول نمی دانیم؟؟؟
مگر در این سالها طرح و برنامه و بودجه نداشته ایم!!!
در این سال که به فرمایش رهبر فرزانه و دلسوزمان سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامگذاری شده، بیاییم به صداقت و حقیقت کمی منصفانه تر نگاه کنیم که هر آنگاه که به دور از احساس، واقعیتی را لمس کرده ایم موفقیت بیشتری داشته ایم. درسال حماسه ها باید که حماسه هایی تازه خلق کرد و راه عبور از هفت خوان ها را با تدبیر فرا گرفت. زنده یاد دهخدا چه خوش از حقیقت گرایی سروده است:
در سلوکم گفت پنهان عارف وارسته ای
 نقد سالک نیست جز تیمار قلب خسته ای
از گلستان جهان گفتم چه باشد بهره؟ گفت:
در بهار عمر، ز ازهار حقیقت دسته ای...


موضوعات مرتبط: مدیریتیشخصی

تاريخ : شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |